شمال 94
شیـــــــــــراز نامـــه
و همان دروازه قران معروف.... امیرسام و بابای گلش آرامگاه کوروش بــــــــــــزرگ.... آرامگـــاه زیبای شاه چراغ... اینم آخرین عکسای گل پسری.... ...
نویسنده :
مامان امیرسام
23:48
تـــــولد 5سالگی پســـــــــــرم.....
امروز سالروز آمدنت بود کنار من سالروز روزی که من مادر شدم برای اولین بار ومادر موندم به لطف بودنت ...
نویسنده :
مامان امیرسام
21:48
نقاشیهای امیرسام....
عشق آن خداییست که تو را آفــــریید.... ...
نویسنده :
مامان امیرسام
16:41
اگر تو نبودی....
اگر تو نبودی جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند. اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت. اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد. ...
نویسنده :
مامان امیرسام
16:35
خدایــــــا این بار بـــرای تو مینویـــسم...
خدایاسپــاس... تو را سپاس برای همه محبتهایت... تو را سپاس برای همه داشته هایم... تورا سپاس برای خوشبختی بینهایتم... تو را سپاس برای آرامشم،پــــدرم... تو را سپاس برای دلگرمی زندگیم،مـــــادرم... و تو را سپاس بیکران برای هدیه های با ارزشت که زندگیم را دگرگون کردند، برای * همسرم *و فرشته کوچکم... خدایا مرا ببخش اگر گاهی تو را و الطافت را در گیر و دار مشغله های بی امان روزگار به فراموشی میسپارم. همه چیز دارم، هیچ چیز نمی خواهم چون میدانم تو خود، مرا غرق در خوشبختی خواهی کرد، همانگونه که صلاح میدانی... ...
نویسنده :
مامان امیرسام
16:03
روزهای مربـــــایی!!!
امیـــــــــــــرسـام خوشــــمزه ترین میوه دنیــــــــــــــــا چیزی مونده که بگم؟؟؟؟ آخه من فدای تووووووو زیباتــــــــــــرینم خنده های شیرین ....کلی انــــــــــــــرژژژژژژی در انتظار مرغ سوخااااااری مامان چرا بابایی* هم بی بی*( همبرگر ) نمیخره؟؟؟؟ .... ...
نویسنده :
مامان امیرسام
21:10
غلط نامه گل پسرم
کودکم ارارم ارام قد میکشد ومن در سایه امن صداقت ناب کودکتنه اش بزرگ میشوم، او میرقصد و من ارام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه میکنم، او میخندد و من از شوق حضورش اشک میریزم، او پرواز میکند و من شادمانه آنقدر مینگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند، او بـــازی میکند ، کودکــــانه ، میپــــرد ، حــــرف میزند ، من ،کودکانه ،در سایه بزرگیش پنهان میشوم تا از...
نویسنده :
مامان امیرسام
11:19